تولد یک سالگیت
از تولد یکسالگیت برات بگم مادر جان از یک ماه قبل به فکر افتادم .با مشورت بابایی تولد عالی بگیریم بره تا ۷ سالگیت .که آن هم شد یه خدمات مجلس خیلی خوب پیدا کردیم .من و غزاله و خاطره .شب قبلشم یه تزئین با کمک همه انجام دادیم و تمام فامیل من و بابا هم دعوت کردبم. خلاصه خیلی خوش گذشت به همه اما تو فقط با حاج خانم بازی می کردی و اصلا به تولدت توجه نداشتی و حتی یک ساعتم خوابیدی. کادوهای خوبی هم گرفتی .الان که نگات می کنم میبینم چقدر بزرگ شدی مامان جون. ...
نویسنده :
مامان امیر علی
19:58
بدون عنوان
آخه امیر علی مامان اینقدر عاشق تاپ شده که همانجا هم می خوابه ...
نویسنده :
مامان امیر علی
19:41
حمام
امان از وقتی که می خواستی بری با بابا حمام فرار می کزدی .اما بعدشم بیرون نمی آمدی . ...
نویسنده :
مامان امیر علی
19:40
اولین چهار دست پا تو نی نی
چه ذوقی داشتی ........................ ...
نویسنده :
مامان امیر علی
19:38
اولین عکس در سال 89
اولین شمال
اولین شمال امیر علی مامان . که اول دست به مایه ها نمی زدی اما بعد ول نمی کردی . اولین مسافرتتم به شهر مهاباد بود . ...
نویسنده :
مامان امیر علی
19:16
بدون عنوان
و چه معصوم می خوابی فرشته من ................. ادامه مطلب .................. حتب وقتی چند روزت بود .............. ...
نویسنده :
مامان امیر علی
18:01
بدون عنوان
بیا کاراته بزنم له شی .................. وای مامانی گناه دارم آخه ......... برو ادامه مطلب ............... قربونه بی دندونیت برم من مامان ................ دندونات کو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
نویسنده :
مامان امیر علی
17:56