باهوشم

تمام خاطرات با تو بودن چه آسان و چه سخت از دندان ها و ختنه و سرما خوردنات تا واکسن زدنات گذشت و سال ۸۸ تمام شد . و سال جدید آمد و تو در لحظه سال تحویل خوابیدی .... در روز اول بیمارستان که به دنیا آمدی و ... لحظه سال تحویل ۸۸ و چند دقیقه تا سال تحویل ......             ...

این اولین برفی بود که امیر علی دید. تا برف شروع شد رفتیم و عکس گرفتیم .۸۹ ...

...

این عکسها مارا به یاد می آورد چه زود بزرگ شدی مامان ...  بازی مورد علاقه ...  انگشت شصت پا ....  وای چه عصبانی ...  امیر علی یک ماهه      انگشت در دهن ...  از دیدن دوربین در تعجبی ؟؟؟ قربونت برم از حمام آمدی آفیت باشه ....       ...

 ما خانه را آتلیه کردیم اما مگر تو وامی ستادی آخه تا بابا ازت عکس بگیره ......  کوچولوتر بودی بهتر وا می ایستادی  با پستونکت ست شدی مادر اااا  این هم دایی پوریا  وقتی امیر علی سرهنگ می شود . ...

 ای شیطون چی کار می کنی ؟؟؟؟ هیچی نگو مامان خرابکاریییییییییییییییییییییییییییی  ای پسره فضول بابا الان می یادا .... وای مامان پیدام کردی یییییییییییییییییییی  دارین با هم چی می گین .... ای مامان برو بزار کمی حرف بزنیم .... ...

 چه نازمی خوابی .... بدون شرح ....................... ...

منم من امیر علی استرانگگگگگگگگگگگگ..................... ...

...

از تولد یکسالگیت برات بگم مادر جان از یک ماه قبل به فکر افتادم .با مشورت بابایی تولد عالی بگیریم بره تا ۷ سالگیت .که آن هم شد یه خدمات مجلس خیلی خوب پیدا کردیم .من و غزاله و خاطره .شب قبلشم یه تزئین با کمک همه انجام دادیم و تمام فامیل من و بابا هم دعوت کردبم. خلاصه خیلی خوش گذشت به همه اما تو فقط با حاج خانم بازی می کردی و اصلا به تولدت توجه نداشتی و حتی یک ساعتم خوابیدی. کادوهای خوبی هم گرفتی .الان که نگات می کنم میبینم چقدر بزرگ شدی مامان جون.   ...