افطاری خانه مامان ننی جون
سلام پسر مامان . الان چند روزی هست که به دلایلی من نتونستن برات خاطراتت را بنویسم .اما از جمعه که خانه مامان ننی بودیم و تو با مبین و هلیا و روزین بازی می کردی و شیطنت ... شنبه هم به عکاسی رفتیم و ازت برای دفترچه بیمه ات عکس انداختیم و پارک بازی کردی . یک شنبه هم باران شدیدی در این ماه شهریور و در اوج گرما امد و هوا را پاییزی کرد و ما به خانه شیرین خانم رفتیم و بعد به دلیل هوای دوست داشتنی و بارون رفتین گردش در خیابانها و اب هویج بستنی خوردی .نمی دونی گه هوایی بود . خلاصه دوشنبه هم در خانه بودیم چون هوا بارانی و سرد بود عصری با بابا رفتید بیرون که در را تو خوابیدی و برگشتین خانه . امروز هم قراره با بابایی و مامان زری بری گردش . ...
نویسنده :
مامان امیر علی
16:36