تولدی دیگر با خاله گیتا و دانیال
دیروز خاله گیتا و دانیال و عمو دامون امدند خانه ما و برایت یک کادو زیبا که کامیونه کنترلی با هواپیما بود اورد ند .دانیال برای اولین بار تو را بقل کرد اما تو فرار می کردی و نمی زاشتی .اما از ساعته ٩ تا ٢ شب برق رفت و در تاریکی ماندیم .تو که انگار نه انگار فقط بازی می کردی .نشد یه عکس با هم بگیرید.
اما تو هم برای اولین بار نقاشی کشیدی .مثلا چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو و شعر می خواندی و می کشیدی .
٢٩/٠٢/٩٠
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی