خاطرات تعطیلات نیمه شعبان
شنبه وقتی بابا صاقد خانه امد تو به خانه مامان زری رفتی اخه من و بابا باید واسه کاری بیرون میرفتیم در راه برگشت همه جا جشن بود و شربن و شیرینی می دادند .
خیلی زیبا بود بابا صاقد تا به خانه مامان زری برسیم ١٠ تا شربت خورد .وقتی امدیم تو را به گردش به جاده امامزاده داوود بردیم و بلال خوردی .اما دوربین نبرده بودیم و عکس نداری شام هم خانه مامان زری بودیم .
یکشنبه صبح تو وقتی بیدار شدیم تصمیم به خانه تکانی گرفتیم و من و بابا صاقد کلی زحمت کشیدیم . تازه غذای خوشمزه ته چین مرغ هم درست کردم و تو زرشکهاشو می خوردی .تو هم در این گیرودار واسه خودت همه کار کردی .ارگ میزدی و می خوندی .همه جارو با اسکاش کفی کردی و خلاصه دخالت می دادی خودتو به همه کار اسباب بازیهاتو جمع می کردیم دوباره میریختی .
خیلی بزرگتر شدی مامان و خیلی هم شیرین زبون .نمی دونی چه حرفهایی می زنی و با نمکتر شدی .
و بعد هم به بالای پارک کوهسار رفتیم و عکس انداختیم و بعد به جاده امامزاده داوود رفتیم و بلال ٢ تا خوردی .بسیار بامزه حرف می زدی .بعد هم به پارک رفتیم و کلی سرسره بازی کردی البته برعکس سر می خوردی از این بچه های بد یاد گرفتی .
این هم عکسهاش >
جشن تو و بابا صاقد در خانه مان .اینجا ما رنگهارو باهات کار می کردیم و تو هم کمی تا قسمتی درست می گفتی .اشتباه هم زیاد می گی ها .
وسط خونه تکونی ما ارگ می زدی و می خوندی .فدات بشم من .
بام غرب تهران .بالای کوهسار تو همش دنبال برج میلاد می گشتی
دنبال برح میلاد می گشتی و پیداش کردی .
داشتی به بابا کمک می کردی بلال درست کنه .حاده امامزاده داوود بسیار ترافیک بود .
بلال اولت بود .
بلال دوم .مگه ولش می کردی .عاشق بلالی .خیلی کلا به ما خوش گذشت .