خاطرات این چند روز
سلام بر گل پسر مامانی .خوبی مامان جون .؟ ایشاله همیشه سالم و شاد باشی .این چند روزی که نتونستم برایت بنویسم چون سرم کمی شلوغ بود و اینکه اینترنتمان قطع بود .خلاصه ای از این چند روز :
عمه سهیلا جون مثل همیشه که به یاد شما هستش این مازیک های زیبا را برایت خرید تا نقاشیهای قشنگی باهاش بکشی .ممنون عمه جون .
و این هم پسره باهوشم که در تلویزیون می دید همه خودشان را درست می کنند و گریم می کنند .تو هم خودت را گریم کردی با مازیکها و به من گفتی مامان گریم کردم .... وای که مگه صورتت پاک می شد کلی سابیدمت اما پاک نشد .
و باز هم تقلید .و با سایه های من چه کردی ؟
تازه ذوقم می کردی که نقاشی کشیدی .....
بعد از نقاشی من که در شمال کشیدی این هم مثلا به قول خودت گاو کشیدی
و این هم به قول خودت فیش یعنی ماهی .
این هم هدیه مامانی یعنی مامان بزرگ من واسه امیر علی .
و در طرح تراشه های الماس تا بدین ساعت موفق بودی و تا حالا 12 کلمه فارسی را می خوانی البته اگه مامان تنبلی نکنه و هر روز بازی بکنه .
امروز یعنی روز جمعه : مامان برای نهار کتلت درست می کردم و تو و بابا صاقد به تیرازه رفتین و بابا برایت شتر و این عروسک را خرید البته به در خواست خودت .مبارک باشه پسرم .اما تا عید اسباب بازی خبری نیست .بهت گفتم این تا عید اخریش هستش .تو هم گفتی من پولامو جمع می کنم خودم می خرم .
یک ماه بود که شتر می خواستی و بابا قولش را بهت داده بود می گفتی می خوام نقاشیشو بکشم .
خلاصه این هم خاطرات این چند روز .
در کودک برتر ایرانی مجله سیب سبز هم شرکت کردیم .امیدوارم پیروز باشی .
راستی ماما و بابا در یک قرعه کشی که در نمایشگاه کودک شرکت کرده بودیم در حضور خودمان شنبه قرعه کشی کردند و اسم مامان درامد .سفر به جزیره قناری و قبرس با تمام امکانات .اما درست هستش که مجانی بود ولی هزینه جانبی های سفر برایمان زیاد بود همین شد که انصراف بدیم از رفتن .خوشحالم که برنده شدم اما ناراحتم که نمی شه بریم قسمت نبود .
ببخشید پسرم فعلا خدا نگهدار .