امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

باهوشم

از سه شنبه تا امروز 24/7/90

1390/7/25 0:09
3,437 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی من .ببخشید کمی با تاخیر خاطراتت را برایت می نویسم سرم کمی شلوغ هست و کمتر وقت نوشتن دارم اما هرگز تو را فراموش نمی کنم و همچنان از خاطراتت می نویسم .

از روز دوشنبه که از خانه خاله گیتا امدیم سه شنبه در خانه ماندیم البته تو با مامان زری و بابایی به پارک رفتی و اخر شب امدی خانه .چهارشنبه هم عمه سهیلا جون به ما گفت ماهی درست کردم امیر علی دوست داره بیاین و دوره هم باشیم خلاصه آن شب هم خانه عمه سهیلا جون بودیم .و ماهی خوشمزه ای خوردیم هلیا و عمه لیلا و مامان ننی هم امدیند و خیلی به تو خوش گذشت و کلی ماهی خوردی .و 5 شنبه ظهر مامان زری امد دنبالت و رفتی خانه شان و من و بابا هم به بهار رفتیم برایت کلی لباس پاییزی خریدیم و بعد هم به گردش و سینما فیلم شیش و بش رفتیم ساعت 12 تمام شد و ما تا امدیم دنبالت تو خواب بودی و صبح بیدار شدی و تعجب کردی ما را می دیدی جمعه ظهر هم نهار رفتیم کرج خانه عمه طاهره مامان و عمه از مشهد برایت اسب اورده بود و کلی ذوق کردی .شنبه هم به خانه خاله منیژه که دوباره از کربلا برگشته بود رفتیم خاله غزاله هم از دبی برایت سیوشرت با شلوارش سوغاتی اورده بود شب هم از انجا به خانه شیرین خانم رفتیم و تو کلی زبون ریختی .این هم از عکسهاش :

یکشنبه در جیگرکی

امروز یکشنبه بابا و تو هوس جیگر کردین و رفتیم خوردیم تو هم کلی خوردی و لیمو ترش هم می زدی .

نی نی

چهارشنبه قبل از رفتن خانه عمه سهیلا با نینی داری بازی می کنی و کلی بقلش کردی ....

گردش در بازارچه و تو هم مغازه ها را نگاه می کردی .

شام

شبی که تو رو قال گذاشتیم و رفتیم گردش .ببخشید پسرم اما لازمه که ماهی یکبار من و بابا به یاد گذشته ها با هم باشیم البته که همش یاد تو بودیم و از تو هم زیاد حرف زدیم و برایت کلی لباس هم خریدیم .

بابا

بابا قبل از سینما .

لالالایی

پسرم چطوری خوابیده .بوس بوس بوس

خاله غزاله و عمو سعید

این هم سوغاتی خاله غزاله و عمو سعید .باز هم از شما تشکر می کنیم و دوستتون داریم .

عمه طاهره

سوغاتی عمه طایره به فول خودت البته .

کامیون

این هم پدر و پسر ومردهای من .بوس

کامیون

کامیون عمو سیبیلو به قول خودت .

امروز هم بعد از یک هفته مامان ندا تنهای تنها از صبح کلی خانه تکانی و بشور بشور و جارو گردگیری و سرامیکها . وووو و شام ماکارانی با سس قارچ و سیب زمینی تنوری و قل قلی واسه تو و سالاد شیرازی با کلی تشریفات وای پسرم خیلی خسته شدم و البته کلی هم وسطاش به تو رسیدم و باهات کارت بازی کردم .امروز آب را یاد گرفتی واقعا دارم از خستگی بیهوش می شم .شبت بخیر .بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان آريا
25 مهر 90 10:21
چه روزاي خوبي گذشته اميدوارم هميشه روزاتون به شادي و خوشحالي سپري بشه اي ماماني و بابايي شيطون پسرمونو قال گذاشتي رفتين مادام موسيويي براي خودتون كيف كردينا دست عمه طايره و خاله غزاله هم درد نكنه چه سوغاتياي خوشگلي دست مامان و بابا هم درد نكنه براي خريد از بهار منم هميشه خريداي آريا رو از اونجا مي كنم از جنساشون راضيم مي گم ماماني تا كرج اومدين چرا پيش ما نيومدي
معصومه مامان سهند
25 مهر 90 20:05
وای خدای من چه مامان و بابای باحالیییییی من و باباامیر تا بحال خیلی تصمیم گرفتیم که یه روز رو با هم بگذرونیم ولی همیشه من جا خالی میکنم و میگم نههههه پسرم رو هم ببریم. بیچاره بابا امیر همیشه شاد و خوش باشید. راستی عجب غذاهای خوشمزه ای خوردید نوش جونتون
مامان آريا
26 مهر 90 9:39
عزيزم ما توي گلشهر ساكنيم در مورد واكسن من آريا رو بردم دكتر متخصص كودكان بهم گفت بهش تزريق نكني بهتر بزار چهار سالش تموم بشه از سال ديگه براش تزريق بكن مي گفت به نفعش كه نيست هيچ به ضررشم مي تونه باشه براي همين ما از تزريق منصرف شديم
مامان آرمان
26 مهر 90 16:25
سلام ندا جون. بابا همشیه به گردش.شما هر چی نوشتی که همش یا خونه این یکی مهمون بودی یا خونه اون یکی دعوت.خوش بحالتون همش میگردینا.کاش ما هم فرصتشو داشتیم. خوش باشید و سلامت.
ghazale
26 مهر 90 17:30
jujeeeee!!!bououousss!!!i love youuu
مامان نیایش
26 مهر 90 21:03
ان شا الله همیشه خوش باشید عکس هاش هم خیلی خوشگل شده دست مامانی هم درد نکنه با این مشغله بازم برای گل پسرش می نویسه
سعیده مامان آرتین
27 مهر 90 11:07
همیشه خوش و سلامت باشید. راستی خسته نباشی با این همه کار.
مادر کوثر
27 مهر 90 13:25
به به چه عالییییییییی همیشه شاد باشین چه پسمل گلی چه مامان و بابای خوبی به ما هم سر بزن عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد