امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 15 سال و 2 روز سن داره

باهوشم

حکایتهای شیرین

1389/12/14 16:33
1,606 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر مامان .چند روزی بود که سرم خیلی شلوغ بود به خاطره خاله سحر .زیاد بیرون و مهمانی رفتیم تا خاله سحر روحیه بگیره و اگر خدا بخواهد یه نی نی خدا بهش بده . تو هم که کلی واسش دعا کردی .

خلاصه ار ۵ شنبه برات بگم که به تولد دانیال رفتی .اینجا اتاق دانیال هست و تو با اینکه خوابت میومد محوه اتاق و اسباب بازیهایش شدی و از اتاق بیرون نمی یومدی و کلی بازی کردی .البته زود خوابت برد .و اینجا آخره شبه در خانه خودمان که تازه شارژ شده بودی . بیدار .

و اما این که دستت هست سیوشرت که عمو سعید از چین برایت خریده و تو عاشقانه همه جا تنت هست و با خودت می بری . و خیلی دوستش داری .

 

راستی یادم رفته بود برات بگم تو را تابستان به آرایشگاه کودکان بردم و این لوح را به تو یادگاری دادند.عکس قبل و بعد و موهایت هم در این لوح هست .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد