امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

باهوشم

امیر علی در پارک ارم

1391/8/1 13:59
3,330 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر همه دوستان گلم و نی نی های نازشون که هر روز شاهد بزرگ شدنشون هستم ایشاله که همیشه شاد و سلامت باشیدددد  ...

از اون هفته تا این هفته را نتونستن بنویسم که هر چی یادم هست به صورت خلاصه وار تعریف می کنم ...

......

پنجشنبه هفته قبل بود که شام رفتیم خانه عمه لیلا جون و پیش هلیا جونم بودیم و کلی شیطنت کردید و زیاد با هم نمی ساختید ما شب اونجا موندیم و بعد از ظهر کمی هوا بارانی شد و بارون گرفت اما تصمیم گرفتیم بریم پارک ارم بلیط یه سری وسایل بازی را بانک به بابا داده بودند که رفتیم و ازشون استفاده کردیم و خیلی خوش گذشت البته نم بارون هم می زد و دوست داشتنی ترش کرده بود نسبت به سال قبل که خیلی ترسو تر بودی امسال باز بهتر شده بودی و بیشتر سوار می شدی خلاصه طی هفته هم به کلاس صبحها می روی و ظهر ها هم بر می گردیم یه ازمون هم دادی 8 صفحه ای که مدیر اون موسسه گفت امیر علی عالی بود در بین بچه های این موسسه اول هستش و زودتر از همه جواب می ده و کاملا مسلطه یکی از گزینه های انتخابی ما برای گرفتن مدرک wat7جهانی هستش حتی مربی خودتون می گفت در زبان انگلیسی فوق العاده عمل می کنی و یه روز علوم داشتید و در مورد استخوانهای گاو صحبت کرده تو گفتی نه خانم اینا اناتومی بدن گاو هستش و شما بلد نیستیدددددددددد مربی شما می گه موندم من مربی پسر شما هستم یا اون ؟؟؟؟// خلاصه حرفت بین استادها و مربی های موسسه زیاد گفته میشه و حسابی خوشحالم به خاطر این همه دانایی تو ایشاله همه بچه های گلممون موفق باشن ...

5 شنبه هم خاله گیتا جون و عمو دامون و دانیالم اومدن خانه ما و به همه ما خوش گذشت ....

این جمعه  هم خانه حاجی بابا هم رفتیم و تقریبا همه بودن و شما هم با عمو مهدی فقط کشتی می گرفتی با سارینا درگیر بودی خلاصه دیگه جریان خاصی اتفاق نیوفتاده که برات تعریف کنم همچنان تو در راه کلاس و منم همراه تو غذاهای متنوع و جدید برای بابا صادق جون 

راستی هدی جونم همچنان منتظرتماست هستم .....

حالا عکسهاااااااا:

قلعه سحر امیز

 

ارم

قطار

ارم

ارم

اینو نتونستی بشینی و دلت خیلی ریخت و پیاده شدی زوددددددددددد

ارم

ارم

البیک

اومدیم و شام خوردیم و بعد هر دو شما با ناراحتی از هم جدا شدید و رفتیم خونه ...

 

 کرپ

اینم یه کرپ خوشمزه مخصوص مهمان هر شبمون بابا صادق که از بین تمام غذاهای جدید این بیشتر پسندیده شده ...کرپ مرغ و بادمجون کبابی هست یه بار امتحان کنید حتما دوست خواهید داشت ...

خاله گیتا

اینم برای مهمونی خاله گیتا اینا بود که دانیال جونم خوابه و بلدرچین سوخاری با ته چین مرغ درست کرده بودم کلا عاشق تزیینات و اشپزیم و مهمون و غیر مهمون و مسافرت و خونه برام فرقی نداره امیر علی خونه باشه و نباشه در هر حالتی همون طور عاشقانه درست می کنم و تزیین می کنم و دوست دارم ...

از خیلی از خاطرات عکس ندارم ببخشید سعی در جبران دارم ...

بله اینم مختصری از خاطرات تو پسر قشنگم معصومه جون ( اریا جونم )و هدی جون همچنان منتظر شما هستم پس کجایید اخه ؟

موفق و شاد باشیددددددددددد

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان سارا
1 آبان 91 15:15
معوم بود پارک به پسری خوش گذشته

کرپت به نظر خوشمزه میاد...مرغ و بادمجون کبابی رو مخلوط کردی؟ دستورش لطفا
نوش جونتون


ممنون سارا جونم دستورش را برای خودت و نی نی گلت گذاشتم یه وقت هوس نکنی من شرمنده بشم زود درست کن و بخور مقوی هستش
مامان سارا
1 آبان 91 21:34
فدای مهربونیت...دشمنت شرمنده باشه


خدا نکنه بوس
مامان زهرا
2 آبان 91 15:06
همه چیز مثل همیشه با برنامه و جزئیات
خوشحالم که حتی توی این هوای پاییزی دلتون شاد و لبتون خندونه

همیشه شاد باشید خانم کدبانو ...نابغه کوچولو را ببوسید


ممنون عزیزم لطف داری خانمی شما هم تیام جونم رو ببوس
مادر کوثر
2 آبان 91 16:02
میشه به شادی و تفریح و غذاهای خوشمزه

آفرین به امیر علی باهوشششششششششش


بوس
مامان ملینا
4 آبان 91 9:46
معلومه به امیر علی تو پارک خیلی خوش گذشته .همیشه خوش باشی امیر علی گلم.مامان خیلی با سلیقه ای خوش به حال همسرت و امیر علی با این غذاهای خوشمزه و تزیینات عالی واقعا دست گلت درد نکنه.

بوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد