گردش شنبه جای جمعه (تیرازه گردی )
سلام پسره مامانی من .
می خوام از ٥ شنبه برات بگم .من و با تصمیم گرفتیم فقط در وبلاگت از روزهای خوب برایت بنویسیم تا مشکلات و ناراهتیهای ما تو را ناراحت نکنند.برای همین هم سعی می کنیم فقط از خاطرات خوب و خوش برایت بنویسیم .
از روزی که از خانه خاله سحر امدیم با آن غذاهای خوشمزه گیلانی که کلی پر خوری کردیم .چشمت روزه بد نبینه که مامان ندا کله بدنش کهیر زد و خارش شدید گرفت .و جات خالی ٢ تا هم آمپول نوشه جان کرد .
خلاصه ٥ شنبه خانه مامان زری بودیم و البته خاله غزاله هم آنجا بود.
و اما شنبه : بابا صاقد خواست تا جمعه را جبران کند برای همین زود آمد و گفت حاظر شین بریم شام تیرازه و بگردیم.
خلاصه ما ٣ تایی رفتیم تیرازه و کلی بهمون خوش گذشت و تو کلی سالاده کلم برای اولین بار خودت و با جنگال خوردی و خیلی دوست داشتی .
بابا برایت یک عروسک شرک و مامان هم برایت یک دفتر نقاشی خریدیم .تو یک ماهی بود که به هر کی میرسیدی مخصوصا بابا و مامان ننی .می گفتی برایم شرک خریدین .و حالا که خریدیم .به بابا می گویی .دسته گلت درد نکنه بابا صاقد برام شرک خریدی .
قربونه این زبونت برم من .
بعد به خانه حاچ خانوم رفتیم و دیدیم دارن گریه می کنن .
تا اینجا بماند .
این هم عکسهایش :
امیر علی در حاله درست کردنه برح میلاد
بعدش هم خود به خود خوابت برد .در ساختنه برج میلاد زحمت کشیدی ها
و امیر علی با دقت و کنجکاوی در حاله دیدنه مغازه ها
و این هم شرک .کادو بابا صاقد .ا.لش می ترسیدی دستت بگیریش اما زو د دستت گرفتیش و فقط نگاش می کردی .
و تو در خانه فکری
و شیطنت های تو در سره میزه شام .البته تو رو کلی سیر کرده بودم و اصلا گرسنه نبودی.
از دسته تو که یک لحظه آروم نمی شینی و بابای بیچارتو ول نمی کنی .
این سالاد کلمو ول نمی کردی که .خودت تند تند می خوردی .نوشه جان
این هم کادو مامان ندا جون .آموزش نقاشی روی دفتره وایت برد و نقاشی تو .
گفتی از شرکم یه عکس بنداز .چشم مامانی انداختم .