عروسی حسین
سلام پسرم الان چند روزه که به کوهسار میریم و شبها خسته بر می گردیم .اخه عروسی خسین و مرضیه است .از خریدهاش تا عروسی مامان همراهش بوده .و واقعا دیگه خسته شده .تو هم سرما خورده بودی اما خدا را شکر بهتر شدی هر روز دو جور سوپ می پزم و با دواهات با یخچال ماشین همراه خودم همه جا می برم .هم به تو هم به عروسی می رسیدم هر دو کار هم به خوبی انجام دادم .اما خیلی خسته شدم .
تو هم ماشااله واسه خودت مردی شدی عزیزم .اصلا با مامان کاری نداشتی حتی در قسمت زنانه اصلا نماندی همه اش با بابا صاقد و بابایی بودی .فقط واسه خوردن شربتهات و سوپهات می دیدمت .چه زود مرد شدی و مامان را تنها گذاشتی .حسودیم می شه به بابا همه جا با بابا صاقدی و نمی خوای قاطی خانمها باشی .عاشقتم عزیزم به هر حال تو یه مردی و دیر یا زود همراه پدرت می شدی و مامان را تنها می زاشتی .اخه در کشور ما و دین ما اینطوریه که پسر با مادر کمتر در جامعه می تواند باشد .مثلا دریا و استخر و مکانهای ورزشی و حمام در عروسی ها و دوران بلوغ و مهمانی ها و کم کم هم در مدرسه .
اما می دونم همیشه پشت و پناه من بعد از خدا و بابا صاقدتی .و منو هرگز تنها نمی زاری .نری زن بگیری مامان رو فراموش کنی ها ؟من همیشه دوست دارم .و ارزوی موفقیت واست دارم .
عمه طاهره واسه پسرش که یک روزی همسن تو بوده و حالا عروسیشه سنگ تمام گذاشت و تمامی مجلس را به خوبی و مهربونی برگذار کرد .و یکی از رسم های قدیم رو هم زنده کرد .در حنابندون ساز و دوهول اورد و حسین را همراه دوستان و با ساز به خانه پدری اش اوردند و حمام و اصلاحش کردند و بعد به خانه عروس فرستادند.
خیلی واسه همه جالب بود .مخصوصا تو که از انهایی که ساز محلی می زدند می ترسیدی و روت رو بر می گردوندی ازشون .و با تعجب هم نگاهشون می کردی بعضی وقتها .اما بابا صاقد می گه در سالن عروسی کلی با بابا صاقد رقصیدی و خوب هم شام خوردی .
این هم از عکسهاش :
از ترس و تعجب نمی دونستی چه کار کنی .
سه نسل متفاوت .پسره مامان .بابا مامان و پدر بزرگ مامان .
پدر و پسر قند عسل
پسر مامان در حال تماشای اکواریوم در سالن عروسی حسین .یک ساعت فقط نگاه می کردی .
این هم میمون حسین که تو دوباره بی اجازه برداشتی و بهش نمی دادی .
این هم حنابندون حسین با دوستاش درخانه پدریش با ساز و دوهول بعدشم بردنش حمام و بعد هم حاضرش کردن .
این هم امیر علی خوش تیپ من که حاضر شده بره عروسی .ایشالاه عروسی خودت مادر جون .