امیر علی در تیرازه و گردشهای این هفته
سلام بر گل پسرم ماشاله امیر علی جونم تو روز به روز داری با سواد تر می شی و منم بیشتر لذت می برم .از مرحله دوم 8 تا کلمه جدید را هم به خوبی یاد گرفتی و تند تند می خونی .دوست دارم .این چند روز که برایت ننوشتم کلی اتفاقات واسه مامان ندا هم افتاد که کاملا وقت ما را گرفت و بیشتر بیرون بودم و تو هم در خانه مامان زری .راستی بگم بهت که امروز تولد مامان زری هستش و من دیروز عصر رفتم با دایی نوید و پوریا واسش یک پالتو و یک کفش خریدیم و امروز که مهمان دارد با یک کیک رفتیم پشت درب خانه شان گذاشتیم و فرار کردیم و دوسته مامان زری دیده و براش برده و کلی با دوستاش امروز تولد گرفتند .دایی پوریا هم الان خوابه و خانه ماست غزاله هم تو راهه داره می یاد خانه ما و واسه تو از ماهشهر لباس بارسلونا خریده .خلاصه یک روزم رفتیم خرید و واسه هلیا هم لباس پاییزه کادویی واسش خریدیم و تو انتخاب کردی سحر و خواهر مرتضی هم در این خرید با ما بودند .جمعه هم به خانه شیرین خانم رفتیم من هم ماکارانی درست کردم و بردم انجا چون شیرین خانم رفته مشهد .خلاصه این چند روز هم گذشت .با عکس بیشتر بهت توضیح می دم .
رفته بودیم تیرازه شام بخوریم تو یک دختر دیدی و کلی باهاش بازی کردی
خیلی کنجکاوانه همه جا را نگاه می کردی
کلی هم بازی فکری کردی
این چند روز که من کار داشتم و چند ساعتی خانه مامان زری می موندی کلی شیطنت می کردی و با نقاب ترسناک همه را می ترسوندی .....
این رستوران صورتی در شهران هستش و 5 شنبه شب کلی شیطونی کردی و با خودت بلند به همه می گفتی بی تربیت و می گفتی کله اون بابات و می خندیدی چند تا خانم هم بودند می گفتند بیا به ما فحش بده و کلی باهات می خندیدند .اما تو فقط بی تربیت و کله اون بابات و شومبول می گفتی دیگه بلد نیستی همه مردم که انجا بودند هم کلی بهت می خندیدند.خلاصه رفتیم تهرانسر و خرید و شب هم رفتیم خانه مامان ننی و کادوهای هلیا را دادیم و شب هم امدیم خانه مان و فردا جمعه هم ...
در خانه شیرین خانم بودیم و تو با هلیا اهنگ گوش کردین و کارت بازی و کلی شیطنت بعد از شام دیر وقت هم امدیم خانه و شنبه مامان رفت خرید واسه مامان زری و ...تا امروز که تولد مامان زری هستش را بعدا با عکس برات تعریف می کنم .دوست دارم و عاشقتم .بوس