بهار و تاستون پر از تولد تولد تولد
سلام به همه دوستان گلم خوش می گذره ؟
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید ...
صونا جون فهیمه جون و هدی من همچنان نمی تونم براتون نظر بزارم میشه شماره تماسهاتون رو برام بدید ممنون از شما
بریم سراغ ادامه مطالب ...
خدا را شکر که در ماههای بهار و تابستون تولد زیاده و ما همچنان به تولد می ریم اما این مامان ندای تنبل عکس کم می ندازه و باید تنبیه بشه تا بیشتر عکس برای خاطرات پسر گلش بندازه ...
خلاصه در این مدت تولد زیاد داشتیم و از جشن تولد بزرگ روژین جون که رفتیم و من عکسی ندارم متاسفانه و بعد تولد دایی پوریا رفتیم که خودم برای جبران تمام محبتاش رفتم و کیک خریدم و کمی تزیین کردم و مامان زری هم شام خوشمزه درست کرد و دور هم خیلی خوش گذشت ...
سه شنبه ها که به کلاسهای نخبگان می ریم به من خیلی خوش می گذره من و تو با هم خیلی دوست دارم خیلی لذت می برم که با پسرم به راهی کمی دور می ریم و حرف می زنیم و ناهار می خوریم بعد از کلاس به رستوران رفتیم و تو گفتی همبرگر خرچنگی می خوری و برای اولین بار هم خورید و خیلی خوب خوردی اما خیلی شیطنت کردی و گارسون مجبور می شد تو رو هی بشونه روی صندلی ...اما من دوست داشتم و می خندیدم همکارهای قدیمی رو هم گاهگاهی در مسیر می بینم و یاد جوونی می افتم
راستی یه چیزی بگم برامون بی سابقه بود تو سه شنبه ساعت 6 عصر تا فردا ساعت 8 صبح یه سره از خستگی بود چی بود خوابیدی و فرداشم سرما خورده که این همهس اعت زیر کولر خوابدی و پتو هم نمی زاشتی بندازم روت از دست تو گرمایی
خلاصه تولد عمو مهرداد هم رفتیم و کیک خوشمزه ای رو خوردیم و فرداش هم رفتیم خونه عمه لیلا جون و تو با عمو مجید به ارایشگاه رفتی و موهاتو کوتاه کردی ( عمو مجید دستت درد نکنه ) شب خوبی بود و تو حسابی با هلیا بازی کردی و خوش گذروندی فردا صبحش یعنی امروز شنبه امتحان فاینال زبان ترم سوم رو داشتی که خیالم راحت بود مثل بنز میخونی ها بدون غلط بعد از امتحان به خول خودت خانم تیچر اومد و زد به تخته و به مدیر گفت اگه 200 هم بود بهش می دادم امیر علی در زبان بی نطیره و من اصلا تا به امروز چنین پسری رو ندیم که بدون غلط زبان حرف بزنه و بخونه خلاصه منم زدوم به تخته و اسفند دود کردم و کلی ذوق کردم ایشاله تا اخرش هم همینطوری باشه و از اینکه از این سن شروع کردم خیلی خوشحالم هم نتیجه دیدم هم اینکه از نوشتن شروع نشد و 4 سال مکالمه به روش زبان مادر یبا شعر و نقاشی شروع شد و من اینطوری راضی ترم .سه ترم متوالی 100 شدی یه 100 واقعی و ازت ممنونم پسرم که زحماتم را به حدر نمی دی
یکم ناراحتم که ابریزش داری و سرما خوری از دست گرمایی بودن تو که زیر کولر می خوابی و بدون پتو منم دارم حسابی بهت می رسم و از دم کرده های گیاهی تا لیمو عسل و غذای مقوی
حالا بریم سراغ کمی عکس :
روز تولد روژین
تولد بهترین دایی دنیا ایشاله که به همه ارزوهات برسی دایی جونم
اینم رستوران و همبرگر خرچنگی و چه خورده این پسر از بس نمی خوری یکم که می خوری کلی ذوق می کنیم
پسرم امیر علی جان امیدوارم هر جا که هستی شاد و سربلند باشی عاشتم بوس بوس