امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 15 سال و 4 روز سن داره

باهوشم

ایا می دانید ؟

ایا می دانید نیمکره راسته مغز قبل از نیمکره چپ رشد می کند .غلبه نیمکره راست بر چپ تا سن ٦ سالگی ادامه دارد پس از این سنین نیمکره چپ به جهته غلبه بر نیمکره راست مانع فعالیته ازادانه ان می شود و رشده این نیمکره پس از ٦ سال به کندی انجام می پذیرد. برای بیشتر دانستن به سایته نابغه کوچولو بروید. جالبه خیلی .
4 خرداد 1390

تولده روزین جون

سلام روزین جان تولده ١٠ سالگیت را به تو تبریک گفته و برایت ارزوی موفقیت داریم.امیر علی ٢ ساله این روزین دختره عمه سهیلای منه که الان ١٠ ساله شده . دوست داریم روزین. ...
3 خرداد 1390

معجزه خدا برای امیر علی

سلام پسره مامانی من .دیشب برای من مثله معجزه بود از طرفه خدا جون .تو با این همه وابستگی که به شیر داشتی و همه هم می دانستند .دیشب خیلی منطقی با این موضوع برخورد کردی .اصلا بهانه نگرفتی در صورتی که شبه قبل بهم التماس می کردی شیر بدم .اما دیشب اصلا اسمش را هم نیووردی .و گفتی پیشت بخوابم و برات قصه بگم .یکی من گفتم و دو تا تو گفتی و خوابت برد و باز هم معجزه که تا ساعته ده و سی دقیقه صبح خوابیدی در صورتی که شبها ٢ مرتبه برای شیر و صبح هم دو مرتبه پا میشدی . اینها همه لطفه خدا و معجزه های اوست و ما از خدا جون به خاطره این همه لطفش تشکر می کنیم . دوست داریم خدایا به همه برای همه چیز کمک کن . امروز رفتم برای خریده روزه مادر برای مامان زری از طرف...
2 خرداد 1390

پایانه یکی از حکم های خدا و وظیفه مادرانه

گل پسره مامان امروز یک شنبه اول خرداده ساله ٩٠ تا ساعت ده و سی دقیقه صبح شیر مادر را خورد.و این پایانه یک وظیفه سخته مادرانه بود .دیگه حقه مادریه من نسبت به تو کامل شده .و می توانم شیرم را به تو حلال یا .... کنم .اما حلالت باشه مادر . این کار را به وسیله صبره زرد انجام دادم .که بسیار تلخه اما صبور می کند نی نی را . هر بار که طرفش امدی و خوردی تلخ شد و گفتی شیره گاو بهم بده دهنم تلخ شده . خلاصه تمام شد .امیدوارم به زودی از سرت بیفتد. دیروز مامان ننی را به فرود گاه بردیم تا به مکه زیارته خانه خدا برود .و تو و هلیا هم گریه می کردید و می خواستید با ننی به مکه بروید. برایت دیدنه هواپیماها جالب بود و کلی ذوق کردی. ...
1 خرداد 1390

یک تولده دیگر با دوستان

سلام مامانی من .نمی دانی این روزها چقدر سرم شلوغ شده .من و تو هر دو خسته شدیم .امروز به خانه بازی بوستانه سبز رفتیم و از ساعت ٢ شروع و تا ٤ انجا بودیم .کلی همه شادی کردید و همراهه عمو مهرداد بازی و شادی کردید . تو هم متفکرانه نگاه می کردی و می خواندی . به همه شما هدیه یک دوربین دادند .میوه و کیکه کفش دوزک و ساندویج و ساندیس هم دادند و تو که گرسنه بودی خوب خوردی. . خلاصه امروز هم گذشت و خوب بود .با بابایی رفتیم و مامان زری و مامانی هم امدند . در راه برگشت تو می دویدی و کلی فرار و شیطانی می کردی و جیغه مرا هم در اوردی اخه اصلا دست نمی دادی و راه خودت را تندتند می رفتی و می خندیدی .و نمی گذاشتی ماشین سوار بشیم .می گفتی با پاه را بریم . ...
30 ارديبهشت 1390

تولدی دیگر با خاله گیتا و دانیال

دیروز خاله گیتا و دانیال و عمو دامون امدند خانه ما و برایت یک کادو زیبا که کامیونه کنترلی با هواپیما بود اورد ند .دانیال برای اولین بار تو را بقل کرد اما تو فرار می کردی و نمی زاشتی .اما از ساعته ٩ تا ٢ شب برق رفت و در تاریکی ماندیم .تو که انگار نه انگار فقط بازی می کردی .نشد یه عکس با هم بگیرید. اما تو هم برای اولین بار نقاشی کشیدی .مثلا چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو و شعر می خواندی و می کشیدی . ٢٩/٠٢/٩٠ ...
30 ارديبهشت 1390

چه پسری تاجه سری؟

دیروز تو ما را کلی کلافه کردی .اصلا پوشک نمی کردی هر کاری کردیم نمی پوشیدی جالب اینجا بود تا جیش می کردی می گفتی در بیار .و وقتی هم نبودی خودت میرفتی دستشویی و جیش می کردی .واقعا زود بزرگ شدی . برای اولین بار خودت دایره کشیدی و دو تا نقطه گذاشتی و شعره چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو رو می خوندی و می کشیدی و سرت حسابی گرم شده بود .افرین پسرم خیلی پیشرفت کردی ماشالا. موفق باشی ...
28 ارديبهشت 1390

دوستانت برای تولد

امروز خاله گیتا شخصا به خودت تولدت را تبریک گفت و تو هم با او صحبت کردی . و اما خاله خاطره که اس ام اس داد و فکر می کرد امروز تولدت هست و تبریک فرستاد . خاله مریم دختر خاله بابا صادق مامانه غزل جون و با خودت هم صحبت کرد. عمه شراره که روزه تولدت زنگ زد. امیر علی از همه دوستارانش و یارانه وفادارش تشکر کرده و یه بوسه ابدار می فرستد. همه شما را دوست دارم .امیر علی مردانی ...
26 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد