امیر علی در استادیوم بسکتبال
سلام پسرم در خاطره قبلی کلی برات خاطره بدون عکس گذاشته بودم .که حالا عکسها رو برات می زارم و واست تعریف می کنم .
نوش جونت مامانی .
وقتی وارد بوف شدیم چون تو رو از قبل سیر کرده بودم گفتی بلال می خوام و بابا واست گرفت و تو هم تا اخرش خوردی اخه عاشق بلالی .
عمو سعید از ماهشهر امده بودند در تهرا با تیم بانک سامان بازی داشتند و ما هم واسه تشویق عمو سعید به استادیوم ازادی رفتیم تو هم می گفتی عمو سعید و داد می زدی و کلی تشویق کردی .
امیر علی در بین تماشاچیان .
کلی ذوق داشتی با دقت تمام همه را نگاه می کردی از ان روز کلی پرشت خوب شده
عمو سعید که امده واسه استراحت .تو اویزون شدی و کلی صداش می زدی .
فرداش امدیم خانه عمو سعید .تو تازه از خواب بیدار شده بودی و لباسهات را عوض نمی کردی .
بقیه در ادامه مطالب..........................................
امیر علی و عمو سعید
تیپتو قربون .
این هم شیطونی های تو .کلی خرابکاری و شیطونی کردی
این کفشهای قشنگ هم خاله گیتا واسه امیر علی فرستاده .دستتون درد نکنه .بوس
این هم سوغاتی مامان زری از مشهد واسه تو اوردند .ممنونیم .بوس
این را هم مامانی من واسه تو از مشهد سوغات اوردند.ممنونیم .بوس
این هم بابا صادق از بهار یک سری کامل لباس پاییزی واست خریده .مرسی صادق جون
جمعه هم همگی خانه مامان زری تا اخره شب بودیم .شنبه هم رفتیم خانه مامان ننی .که همه انجا بودند .تو هم کلی اتیش می سوزونی .کلمه یخچال را هم یاد گرفتی این مرحله خیلی کند پیش می ریم و تو هم اصلا خوب یاد نمی گیری .نمی دونم چرا ؟ روش قبلی بهتر بود این کمی سخته اما ما موفق می شیم و نا امید نمی شیم .قوی باش پسرم و از هیچ چیز جز خدا نترس .بوس