امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

باهوشم

خاطرات تعطیلات عید نوروز سال 91

1391/1/15 10:28
24,740 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر پسر گلم که دیگه داره بزرگ می شه و یه مرد واقعی و شجاع و دوست داشتنی .عزیزم امسال هم خداوند این افتخار را نصیب ما کرد تا یک عید نوروز دیگه را در کنار هم به خوبی و خوشی بگذرونیم خاطرات عید امسال بسیار است و خلاصه ای از عکسها را برات می زارم و تعریف می کنم .

 

 

بی زحمت بیا دنبالم ..........................

امسال بر عکس سالهای قبل که سال تحویل در خانه مان بودیم 28 اسفند رفتیم رامسر پیش بقیه خانواده مامان که همگی انجا جمع بودند و تند تند همه .وسایل را اماده کردیم و بار سفر یه هقته ای را بستیم و رفتیم کلا این مسافرت مهمان مامان زری و بابایی بودیم و حتی اجازه کارهای کوچک را به ما ندادن و کاملا استراحت کردیم حتی تو را هم نگه می داشتند و به غذا و خوابت و بازیت می رسیدند تا من و بابا بیشتر با هم باشیم و برگردیم .کلی تولد داشتیم در شمال خاله غزاله و مامانی و زهیر که هر شب یه تولد بود و کلی کیک و فشفشه و جیغ و  خوشی و خلاصه بعد از یه هفته برگشتیم و به صورت امپی تیری رفتیم عید دیدنیهای که مونده بود را نجام دادیم و تهران هم در خانه مان نبودیم و فقط مهمانی و عید دیدنی البته یه روز هم من تمام خانواده نزدیک بابا را دعوت کردیم و شام دور هم بودیم و کلی خوش گذشت .برای سیزده بدر هم از یه روز قبل رفتیم کوهسار کرج باغ عمه مامان و تا اخر شب سیزده انجا دور هم بودیم که بسیار بسیار به ما خوش گذشت و این تعطیلات را به خوبی و خوشی تمام کردیم .

اینم قبل رفتن مان به شمال بود

این عکسها را قبل سال تحویل تند تند انداختیم و ساعت 3 ظهر راهی شدیم به خاطر ترافیک شدید ساعت 7 رسیدیم تازه کرج خانه بابا بزرگ شام را آنجا خوردیم و 11 راه افتادیم و 3 شب رسیدیم رامسر .و شروع سفر

هفت سین 91

پسرم

در مورد این صندوقچه برات بگم که این را خودم با دستهای خودم سال 84 برای جهاز بابا درست کردم که این را با تمام خاطرات داخلش برای دامادی تو گذاشتم که اگه عمری باشه با محتویات داخلش که پر از خاطرات من و بابا و تو هست برات به یادگار می زارم امیدوارم این را به خوبی نگه داری .و دامادی پسرت بهش هدیه بدی .

سفره 91

اینم سال تحویل سال 91 در شمال که با ذوق فراوون ساعت 7 بیدارشدیم به سرعت حاضر شدیم و نو شدیم و ساعت 8:44 دقیقه سال تحویل شد .

به به

کلی ذوق داشتیم بعد تحویل سال همگی اومدیم بیرون حیاط و کلی زدیم و رقصیدیم و شادی کردیم و هوا هم عالی بود .

ژست

کلی ژست گرفتی و مدل عکس بابا شده بودی .

فدات

قربون اون ژست گرفتنات .

جنگل دو سه هزار

اسب را در جنگل دو سه هزار دیدی و کلی ذوق کردی اخه تو واقعا عاشق اسبی .

جنگل دو هزار

در جنگل دو سه هزار کلی برف بود اما سرد نبود و کلی برف بازی کردیم و کلی عکس انداختیم که در دوربین خاله غزاله مونده و همین را داریم .

مرغ دریایی

کلی مرغ دریایی دیدیم و کلی تجربه پیدا کردی .

بازی

کلی بازی کردی و ذوق داشتی .

عمو سعید

با عمو سعید کلی بازی کردی .

بابا

با بابا صاقد کلی بازی کردی .

بابا

این پدر و پسر عاشق رو ببین ..............

بابایی

هر روز صبح ساعت 8 با بابایی به دریا می رفتید و کلی بازی می کردین .

بابایی

اینم پدر بزرگ و نوه که با هم بازی می کردند .داری برای اسبها علف جمع می کنی تا بخورن ....

همسفران

اینم از تعدادی از همسفران نوروزی ما که پای گردشمون بودند ...

هواپیما

اینجا فرودگاه رامسر هست که عمو سعید و خاله غزاله می خواستند سوار هواپیما بشن برای لذت پرواز

پسر نازم

اینجا کلا شیطون شده بودی و لباس بابا را هم پوشیدی ...

دریا

به شن بازی رسیده بودی وای چه می کردی و ذوق شدید و شن بازی ...

 

اکبر جوجه

شبهایی که تو رو قال می زاشتیم و به گردش مجردی می رفتیم اکبر جوجه غذای مورد علاقه ما در سفر .

کاخ

بازم تو رو قال می زاشتیم و به گردش می رفتیم اخه خودتم نمی یومدی و می خواستی با بابایی و بقیه بری دریا ما هم می رفتیم و می گشتیم اینجا کاخ شاه در رامسر هست .

کافی شاپ

ببخشید مزاحم شدم منم مامان ندا نویسنده خاطرات شما اینجا هم کافی شاپ سنتی رامسر هست که بازم تو نبودی .

آتیش

برای هیزم اتیش کلی کمکم یکردی قربونت برم من .

فرار

اول از اتیش فرار می کردی اما بعد ...

به به

بعد خودت می یومدی و باد می زدی .وای دلم تنگ شد روی این اتیش و اون هوا کبابها و ماهی هایی خوردیم و شبها سوسیس و اش رشته و وای یادش به خیر چه زود می گذره همه خوشیها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امیرم

پسر گلم از صبح تا اخر شب بیرون بودی و اصلا توی ویلا نمی یومدی

عکس

از بس که عکس گرفته بودیم خودت این درخت رو چسبیدی و گفتی با ازم عکس بگیر ما هم کلی خندیدیم و مگه ول می کردی کلی هم ژست گرفتی ...

عزیزم

فدات بشم که صورتت این جور برنزه شده ............

لنگرود

و اما راه برگشت از تمام شهر ها به صورت گردشی از رامسر تا رشت رفتیم و بازارها را گشتیم و خرید کردیم و کباب ترشی دبش خوردیم و صبح راه افتادیم 10 شب خانه مان رسیدیم اینجا لنگرود هست .

دریا

بله اینم پایان سفر بسیار عالی ما بود که از تو پسر خوش سفرم و همسر مهربانم و خاله های خوبم و دخترخاله ها و برادرو و مخصوصا مامان زری و بابایی و مامانی همسفران خوبم و خدای مهربون تشکر می کنم که روزهای خوشی را برامون درست کردند و یه سفر کاملا به یاد موندنی شد .

در پست بعدی سیزده بدر و تهران راداریم .بازم همراه ما باشید .بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

صونا
14 فروردین 91 17:18
سلام عزيزم...عيدتون مبارک
خوشحالم که عيد بهتون خوش گذشته...انشاالله هميشه به شادی ببينمتون
سال خوشی رو براتون آرزومندم...
ولی خودمونيم جاهايی که رفتين خيلی دبش بوده ها.....


ممنون صونا جون بوس
مامان حنا
15 فروردین 91 3:35
سلام عزیزم
خوشحالم تعطیلات عید بهتون خوش گذشته الهی که همیشه همینوری خنده روی لباتون باشه و خوش باشین و تنتون سالم باشه همشششششششششش برین گردشو تفریح
امیرعلی جونم عزیز خاله خوشحالم به تو بیشتر از همه خوش گذشته باید قدر همچین مامانو بابای خوبی رو بیشتر بدونی عزیزم
فدای تو عزیزم با اون ژست گرفتنات که دلمونو بردی
عکسا خیلی خوشمل شدن والبته جاهایی هم که رفتید خیلی زیبا بودن
ببببببووووووووووووسسسس


ممنون عزیزم جای شما خیلی خالی بود .بوس
مامان دانیال
15 فروردین 91 9:36
عزیزم سفره 7 سینت خیلی خوشگل شده و مثل همیشه با سلیقه.



برای شما هم خیلی قشنگ شده مثل همیشه .ممنون عزیزم
مادر کوثر و علی
15 فروردین 91 11:33
وای چه سفر خوبییییییییی
انشالله همیشه شادترین ها رو تجربه کنید


ممنون برای شما هم همچنین .
مامان نیاز
15 فروردین 91 12:09
سلام سال نوتون مبارک همیشه شاد باشین همیشه به شادی و سفر

برای شما هم همچنین .بوس
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
15 فروردین 91 14:08
سلام.خدا رو شکر که تعطیلات خوش گذشته.
اسم خواهرم نداست و اتفاقا ته چهرتون به هم شبیه هست.
کلا یه تصور دیگه از چهره شما تو ذهنم بود.جالب شد.


چه جالب .به خواهرتون سلام برسونید .
چه شکلی در ذهن شما بودم ؟؟؟
بازم ممنون از نظرات قشنگتون .مرسی


مامان سارا
16 فروردین 91 7:59
امیدوارم سال خوبی داشته باشین مامان ندای خوشگل و با سلیقه
سفره 7سینت خیلی ملیح و زیبا بود
خوشحالم کلی شمال خوش گذشته
اون صندوقچه عالی بودو تا چشم رو هم بزاری دامادیش رسیده

جونم که برای اسبا علف جمع میکنه


ایشاله شما هم سال خوبی پیش رو داشته باشید .بوس
مامان متین
16 فروردین 91 12:38
به به عجب مسافرتی، عجب هوای خوبی، چه پسر خوشتیپی، چه خانواده عاشقی . ایشالله همیشه خوش باشید .عزیزای من. خیلی لذت بردم از این که اینجوری خوش بودید .واقعا از ته دلم میگم.


منم براتون بهترینها را ارزو دارم ممنون عزیزم بوس
مامان متین
16 فروردین 91 12:39
راستی قسمت صندوقچه خیلی باحال بود .خوشبحال امیر جون. مامانی اگه میتونی نمای نزدیک صندوقچه رو بگیر ببینم.


مرسی .چشم حتما
مامان ماهان
16 فروردین 91 16:46
به به چه سفره هفت سین خوشگلی دستت درد نکنه مامانی
خوشحالم که بهتون خوش گذشته همیشه خوش باشین
عکسها هم فوق العاده اس


ممنون عزیزم بوس
مامان آرمان
17 فروردین 91 0:41
خوشحالم که در میان عکسها خودتون را هم میبینم...البته من شما را قبلا هم دیدم ولی اینجا یک لطف دیگه ای داره...
تمام عکسهاتون قشنگند...ماشاءا....یک عکاس حرفه ای هستید


مرسی دوست خوبم .بوس
مامان علي خوشتيپ
18 فروردین 91 18:55
سلام مامان نداي خوشگل و خوشتيپ و هنرمند
منم فكر نمي كردم اين شكلي باشين
خيلي ژستهاي امير علي قشنگه.عين خودش
ميگم اون كفش قرمزه تو اون عكس دسته جمعيه هم خودتي؟اگه اينجوريه كفشامون رنگ همه


ممنون عزیزم .بله خودم هستم چه جالب کفشهامون قرمزه با هم .بوس
مامان علي خوشتيپ
18 فروردین 91 21:34
پس سليقه هامون يكيه.رنگش دقيقا همينه.تازه منم از رنگ سرمه اي خوشم مياد
ولي من خيلي گشتم كفش قرمزي كه يه خورده پاشنه داشته باشه پيدا كنم .تو اهواز كه هيچي پيدا نميشه
ولي شما خوش تيپ تر از مني


شما نظر لطفتون هست .ایشاله بیای تهران با هم بریم خرید .من عاشق کفش و بوت قرمزم مثل شما .بازم ممنون از نظرات قشنگت .بوس
مامان آتین
20 فروردین 91 21:44
به به ندا خانوم می بینم که رخ نمایاندی خیلی خوشحال شدم دیدمت جدی میگم
ولی صادقانه بگم من اصلا" اینطوری تصورت نمی کردما!! احساس میکردم سنت خیلی بیشتره و اینم بگم خیلی شیکتر از اونی هستی که تصور می کردمامیدوارم همیشه خوش باشید
می بوسمت


شما لطف دارید .ای وای چه جالب .بازم ممنون عزیزم کاش منم شما را می دیدم .
مهسا-مامی بردیا
25 فروردین 91 22:27
سال نو مبارک...
خیلی پسر خوش تیپ وبانمکی دارین...


ممنون عزیزم
zahra
18 فروردین 92 15:32
سلام عالی بود خوش به حال پسرتون که وقتی بزرگ شد همه خاطراتش اینجاس. عالیه
مانی
13 فروردین 93 6:19
اخه چرا عسک خودتو گذاشتی دیونم کردی دیوووووووووووووونه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد