خاطرات تعطیلات عید نوروز سال 91
سلام بر پسر گلم که دیگه داره بزرگ می شه و یه مرد واقعی و شجاع و دوست داشتنی .عزیزم امسال هم خداوند این افتخار را نصیب ما کرد تا یک عید نوروز دیگه را در کنار هم به خوبی و خوشی بگذرونیم خاطرات عید امسال بسیار است و خلاصه ای از عکسها را برات می زارم و تعریف می کنم .
بی زحمت بیا دنبالم ..........................
امسال بر عکس سالهای قبل که سال تحویل در خانه مان بودیم 28 اسفند رفتیم رامسر پیش بقیه خانواده مامان که همگی انجا جمع بودند و تند تند همه .وسایل را اماده کردیم و بار سفر یه هقته ای را بستیم و رفتیم کلا این مسافرت مهمان مامان زری و بابایی بودیم و حتی اجازه کارهای کوچک را به ما ندادن و کاملا استراحت کردیم حتی تو را هم نگه می داشتند و به غذا و خوابت و بازیت می رسیدند تا من و بابا بیشتر با هم باشیم و برگردیم .کلی تولد داشتیم در شمال خاله غزاله و مامانی و زهیر که هر شب یه تولد بود و کلی کیک و فشفشه و جیغ و خوشی و خلاصه بعد از یه هفته برگشتیم و به صورت امپی تیری رفتیم عید دیدنیهای که مونده بود را نجام دادیم و تهران هم در خانه مان نبودیم و فقط مهمانی و عید دیدنی البته یه روز هم من تمام خانواده نزدیک بابا را دعوت کردیم و شام دور هم بودیم و کلی خوش گذشت .برای سیزده بدر هم از یه روز قبل رفتیم کوهسار کرج باغ عمه مامان و تا اخر شب سیزده انجا دور هم بودیم که بسیار بسیار به ما خوش گذشت و این تعطیلات را به خوبی و خوشی تمام کردیم .
این عکسها را قبل سال تحویل تند تند انداختیم و ساعت 3 ظهر راهی شدیم به خاطر ترافیک شدید ساعت 7 رسیدیم تازه کرج خانه بابا بزرگ شام را آنجا خوردیم و 11 راه افتادیم و 3 شب رسیدیم رامسر .و شروع سفر
در مورد این صندوقچه برات بگم که این را خودم با دستهای خودم سال 84 برای جهاز بابا درست کردم که این را با تمام خاطرات داخلش برای دامادی تو گذاشتم که اگه عمری باشه با محتویات داخلش که پر از خاطرات من و بابا و تو هست برات به یادگار می زارم امیدوارم این را به خوبی نگه داری .و دامادی پسرت بهش هدیه بدی .
اینم سال تحویل سال 91 در شمال که با ذوق فراوون ساعت 7 بیدارشدیم به سرعت حاضر شدیم و نو شدیم و ساعت 8:44 دقیقه سال تحویل شد .
کلی ذوق داشتیم بعد تحویل سال همگی اومدیم بیرون حیاط و کلی زدیم و رقصیدیم و شادی کردیم و هوا هم عالی بود .
کلی ژست گرفتی و مدل عکس بابا شده بودی .
قربون اون ژست گرفتنات .
اسب را در جنگل دو سه هزار دیدی و کلی ذوق کردی اخه تو واقعا عاشق اسبی .
در جنگل دو سه هزار کلی برف بود اما سرد نبود و کلی برف بازی کردیم و کلی عکس انداختیم که در دوربین خاله غزاله مونده و همین را داریم .
کلی مرغ دریایی دیدیم و کلی تجربه پیدا کردی .
کلی بازی کردی و ذوق داشتی .
با عمو سعید کلی بازی کردی .
با بابا صاقد کلی بازی کردی .
این پدر و پسر عاشق رو ببین ..............
هر روز صبح ساعت 8 با بابایی به دریا می رفتید و کلی بازی می کردین .
اینم پدر بزرگ و نوه که با هم بازی می کردند .داری برای اسبها علف جمع می کنی تا بخورن ....
اینم از تعدادی از همسفران نوروزی ما که پای گردشمون بودند ...
اینجا فرودگاه رامسر هست که عمو سعید و خاله غزاله می خواستند سوار هواپیما بشن برای لذت پرواز
اینجا کلا شیطون شده بودی و لباس بابا را هم پوشیدی ...
به شن بازی رسیده بودی وای چه می کردی و ذوق شدید و شن بازی ...
شبهایی که تو رو قال می زاشتیم و به گردش مجردی می رفتیم اکبر جوجه غذای مورد علاقه ما در سفر .
بازم تو رو قال می زاشتیم و به گردش می رفتیم اخه خودتم نمی یومدی و می خواستی با بابایی و بقیه بری دریا ما هم می رفتیم و می گشتیم اینجا کاخ شاه در رامسر هست .
ببخشید مزاحم شدم منم مامان ندا نویسنده خاطرات شما اینجا هم کافی شاپ سنتی رامسر هست که بازم تو نبودی .
برای هیزم اتیش کلی کمکم یکردی قربونت برم من .
اول از اتیش فرار می کردی اما بعد ...
بعد خودت می یومدی و باد می زدی .وای دلم تنگ شد روی این اتیش و اون هوا کبابها و ماهی هایی خوردیم و شبها سوسیس و اش رشته و وای یادش به خیر چه زود می گذره همه خوشیها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پسر گلم از صبح تا اخر شب بیرون بودی و اصلا توی ویلا نمی یومدی
از بس که عکس گرفته بودیم خودت این درخت رو چسبیدی و گفتی با ازم عکس بگیر ما هم کلی خندیدیم و مگه ول می کردی کلی هم ژست گرفتی ...
فدات بشم که صورتت این جور برنزه شده ............
و اما راه برگشت از تمام شهر ها به صورت گردشی از رامسر تا رشت رفتیم و بازارها را گشتیم و خرید کردیم و کباب ترشی دبش خوردیم و صبح راه افتادیم 10 شب خانه مان رسیدیم اینجا لنگرود هست .
بله اینم پایان سفر بسیار عالی ما بود که از تو پسر خوش سفرم و همسر مهربانم و خاله های خوبم و دخترخاله ها و برادرو و مخصوصا مامان زری و بابایی و مامانی همسفران خوبم و خدای مهربون تشکر می کنم که روزهای خوشی را برامون درست کردند و یه سفر کاملا به یاد موندنی شد .
در پست بعدی سیزده بدر و تهران راداریم .بازم همراه ما باشید .بوس