امیر علی باسواد در تیزر تبلیغاتی تراشه های الماس
بله پسرم بیا دنبالم تا برات تعریف کنم ........
قربونت بشم من .5 شنبه اقای زمانی با ما تماس گرفتند و گفتند که جمعه عصر برای فیلمبرداری از امیر علی به خانه ما می یان .و من هم صبح بیدار شدم و به نظافت خانه مشغول شدم که یک ساعتی طول کشید .بابا رفت و من و تو ماندیم خانه و مشغول بازی و شادی و رفتیم توی حیاط و کلی بازی کردیم .تا گروه فیلمبرداری اومدند ساعت 6 بود باران هم میامد .دیدم بله حدود 11 نفر بودند .اقای زمانی پدر و پسر دو یاور همیشگی با هم بودند و گروه صدا برداری و فیلمبرداری و خانم گریمور .که جو خیلی شادی بود و تو هم خیلی خوب با همه انها دوست شدی و مشغول شیرین زبونی براشون کتاب خوندی و انگلیسی با اقای صدابردار حرف زدی و کلی با همه انها اوخت شدی و جایزه های زیاد گرفتی و اقای زمانی را وادار کردی برات از بازارچه باغ وحش بخره .دستتون درد نکنه شرمنده شدم به خدا .
خلاصه کار فیلمبرداری شروع شد و تو اروم می خوندی دوباره کات و بلند خوندی پاهات را به تخت می زدی و از حفظ دیگه می خوندی کتاب رو نگاه نمی کردی و خلاصه کلی دنگ و فنگ دیگه خمیازه م یکشید ساعت 8 شده بود تو هم خسته و گشنه خلاصه هی کات و هی کات تا بالاخره دو تا درس خوب از اب درومد .منم دست تنها و گیج شده بودم .خلاصه همگی رفتند و با تو خداحافظی کردند و اقایی که اخر سر می رفت به شما لطف کردند و 20 تومن عیدی هم دادند وای دستتون درد نکنه و تو هم انداختی توی قلکت .خیلی گروه خوبی بودند و طوری که امیر علی احساس راحتی می کرد .از اقای زمانی پدر و پسر دو یاور همیشگی تشکر می کنم خیلی به زحمت افتادند .خلاصه بعد که رفتند تو شام خوردی و مشغول بازی و خواب از سرت پرید و تا 1 شب بیدار بودی .
امیر علی در تمرین برای فیلمبرداری .نشد خوب عکس بگیرم چون خیلی شلوغ بود و جا کوچیک .
دیگه خسته و وا رفته شده بودی و پایان فیلمبرداری .
هوراااااااااااااااا چقدر جایزه .
به به کتابهای داستانی هدیه تراشه های الماس .دستتون درد نکنه .
بله این روز موفقیت تو هم تموم شد .قربونت بشم من .موفق و سربلند باشی .