امیر علی مااااااااااااااااااااااا
سلام گل پسرم عشق من عزیزم تولدت مبارک سه سالگیت مبارک نفسم عمرم همه وجودم بازم تولدت مبارک .
بیا دنبالم ............
پسرم سه سال پیش در چنین روزی ساعت 7:50 دقیقه صبح به دنیا اومدی و همه ما رو خوشحال کردی پسر اردیبهشتی من امیدوارم همیشه و همیشه موفق و شاد باشی و از تمامی زندگیت رضایت داشته باشی .
این چند روزی را که گذشت خلاصه وار برات تعریف می کنم تا جشن تولدت ....
از روز چهارشنبه یادم هست برات تعریف کنم که ظهر بود خاله غزاله اومد خانه ما و با هم تو رو بردیم کلاست به این اردک پشت سرت من گفتم ببین چه اردکیه تو گفتی نه این کلاغه اردک سفیده و کلاغ سیاه هست ما هر چی گفتیم تو قبول نکردی که نکردی ...........
اینم نمایی از داخل کلاست ..............که این دوره تموم شد و از شنبه دیگه دوباره شروع میشه ...
بعد که تموم شد رفتیم مغازه دایی نوید و تو رو گذاشتیم پیش عمو محمد و با دایی من و غزاله رفتیم خرید روز مادر برای مامانامون .....تو هم که کلی اتیش سوزونده بودی و شیطونی کرده بودی ...
بعد از خریدامون تو هوس اب هویج کردی و رفتیم اب میوه و ذرت خوردیم و به سمت خونه راه افتادیم و تا بابا اومد و همگی رفتیم خانه مان و تو هم از خستگی 9 خوابیدی ........
پنجشنبه هم برای روز مادری رفتیم خانه مامان ننی که هلیا جون و روژین جون هم بودند و هدیه مامان ننی را دادیم روزت مبارک مامان ننی جون بوس
بابا برای تو هم یه تایگر به قول خودت خردید ..........
جمعه صبح هم برای نهار مهمان عمو مرتضی اینا در پارک چیتگر بودیم که رفتیم و کلی بهمون خوش گذشت دایی پ.ریا را هم اتفاقی اونجا دیدیم و دور هم بودیم ....
این تاب هم مخصوص تو درست شده بود ........
قایم موشک بازی کردی و این عکس هم هنر دست بابا صاقد هست ....
راکد بازی کردی و ............
و همچنین با بابا توپ بازی کردی .....
و تا عصری اونجا بودیم و شب برای شام و هدیه روز مادر تمام نوه های مامانی من تصمیم گرفتیم همه با هم بریم و همونجا این هدیه را بابا اسی ( بابایی تو ) بابا من به من هدیه داد برای روز مادر و من کلی ذوق کردم بابا جون دوست دارم ...شب خوبی بود و در راه بازگشت باران و تگرگ و رعد و برقی زد فراوون و زیباااااااااااااااااا شب بسیار زیبایی بود و خوش گذشت .
شنبه هم بابا صاقد زود اومد خانه و این دسته گل را برام اوورد البته تو با مامان زری رفته بودی کلاس و بعد هم رفته بودی خانه مامان زری من و بابا هم با هم بودیم تا شب بعد هم برای روز مادری اومدیم شام خانه مامان زری که کادو مامان زری را هم دادیم البته من و دایی ها با هم یه هدیه خریده بودیم و تقدیم کردیم ...
و تو هم در کلاست با همکاری خانوم مربی یه کارت زیبا برام درست کرده بودید و برای روز مادر به من هدیه دادی ... قربونت بشم من اکلیلاشو خودت پاشیدی روش فدات بشم من این اولین و بهترین هدیه از طرف تو به من بوده .مادر جون موفقیت و سلامتی و شادی تو بالاترین هدیه تو به ما هست .
و امروز ساعت 7:50 دقیقه صبح هست و تو هم بیدار نشدی از خواب و منم این ساعت را به ثبت رسوندم .
و پریروز بود که تو بیرون روی پیدا کرده بودی از خیار زیاد و گوجه سبز و من هم بهت او ار اس دادم تا بهتر شدی میوه های این فصل برای سن زیر 5 سال اصلا خوب نیست باید بیشتر مواظب باشم .بوس
موفق باشی و شاد بوس