روزمرگی هاااااااااااا
بیا دنبالم ...........
سلام به همه دوستان عزیزم و خاله های گل که همواره با نظرات قشنگتون با من همراه بودید چه خصوصی ها و چه نظرا ت دیگه همه را خوندم و کاملا استفاده کردم و شکرگزار خداوندم که شما دوستان به این گلی را به من داده .......
خلاصه پسرم بعد از اون همه کار و خستگی و مریضی و فشار خستگی ها با دستور دکتر استراحت کردم البته چه عرض کنم اصلا اهل استراحت نیستم و نتونستم بازم کمی استراحت کنم فقط کمتر بیرون رفتم و زحمت کلاس بردنات هم افتاد گردن مامان زری که خیلی ازش ممنونم .
هر روز 9 صبح بیدار میشیم و من به نظافت خونه و کارهای خونه و تو به درست کردن پازل و بسکتبال و حرف زدن مشغولیم شاید در هفته دو تا سی دی زبان هم ببینی اگه خیلی کار داشته باشم و بی حوصله برات کارتون می زارم ....
....بعد هم هر روز مهمون ویژه افطار داریم اونم بابا صادق هست که هرروز بیشتر از روزهای قبل پذیراش هستیم و بابا هم هر روز کلی هوس جدید داره و کلی سفارشات توپ میده و منم با خستگی که هنوز مونده و دارم با تمام وجود از مهمان گلمان پذیرایی می کنیم .یه روز هم خانه مادربزرگ من همه خانواده دعوت به افطاری بودیم و خیلی خوش گذشت ...
راستی کلی سوغاتی عمه های گلت با مامان ننی برات اووردن که اسب هست و اسپایدر من که عکسهاشو برات بعدا می زارم ...
خلاصه کلاسهای نخبگان که تموم شده و تا پاییز ایشاله و کارگاه بازی هم امروز تموم میشه تا ترم اخرش بعد از یه هفته تعطیلی دوباره شروع میشه و ترم اخر هست و بعد نمی دونم تا پاییز چه کار کنم چون خیلی علاقه به رفتن و کلاس های خودت داری
در این ترم لی لی بازی یاد گرفتی که اینقدر خنده دار بازی می کنی و نمی تونی اما هر روز سعی می کنی تا بهتر لی لی بری و با هم بازی می کنیم ....یادش به خیر اون زمان توی کوچه ها لی لی بازی می کردیم و امروز شما باید در کلاسها این بازیها را یاد بگیرید .........چه دوره ای شده چی می خواد بشه معلوم نیست والااااااااااااا...
هنوز برای بردن به کلاس زبان مرددم نمی دونم از پاییز ببرم یا نه ؟ چون باید درست تصمیم بگیرم یا باید مدام بری یا اصلا نه نمی خوام بری پس باید خوب تصمیمی بگیرم که سن درست را برای زبان یاد گرفتن انتخاب کنم ....دوست دارم از تجربیات خاله های خوب در این زمینه استفاده کنم ؟؟؟؟
خلاصه به نظرم خیلی فهمیده تر و بزرگتر از قبل شدی و حرفهای قشنگ و بزرگ می زنی چقدر قشنگ سلام می کنی و اداب اجتماعی خیلی عالی پیدا کردی خلاصه از رفتن به این کلاسها کاملا راضیم حتی بابا صادق هم می گه خیلی این کلاسها و توی اجتماع بردن برای امیر علی تاثیر داشته و قابل لمسه ...خلاصه ارزوی ما موفقیت تو هست بیشتر از همه پسری و مسول اینده و خودتو و دیگران هستی نمی خوام روزی برسه که خودت ما رو سرزنش کنی که چرا روزی که می تونستید منو همراهی کنید نکردید و خلاصه بقیه حرفهااااااااااااااااااا....
هنوز عکسهای اتلیه که رفتیم حاضر نشده و معلومم نیست چه روزی اماده بشه ...
الانم داری با همت تموم بسکتبال بازی می کنی و منم اماده رفتن هستم تا به کلاس بریم هوا امروز خیلی گرمه شاید دیگه امروز با تاکسی نریم با اژانس بریم ...تاتر جدید هم گذاشتن که شنبه می برمت ...
دیگه برات بگم :
اهان خیلی قشنگ منو صدا می زنی می گی : مامان ندا جونم ..خوشگلم ...عزیزم ...قربونت بشم من ندا جون و کلی قربون صدقه من می ری
شب که بابا می یاد می دوی دم در و با صدای بلند می گی بابا سلام عشقم بابا جونم بابایی من و ...کلی برایبابا زبون می ریزی و کنارش می شینی و دنبالش راه می ری با صادق نماز می خونی خرید می کنید و خوراکی می خوریدالبته منظور از خوراکی نه اهل بستنی هستی نه چیزای دیگه فقط گردو تازه و فندق تازه و میوه های مثل خربزه و اجیل چهار مغز .... غذاهاتم حتما باید با سبری خوردن یا سلاد همراه باشه مفید و مختصر صبحها شیر و عسل و موز با نون پنیر بهت می دم که البته به مقدار بسیار کم و ظهر ساعت 12 دیگه ناهار بهت می دم البته کم می خوری بعدشم چهارمغز و میوه تا عصرونه هر چی باشه و شب هم شام مختصر با اجیل و مغزها کلا کم اما مفید و سالم می خوری نمی دونم راضی باشم یا نه نمی دونم چی بگم شاید خوب باشه شایدم بعد باید تحقیق کنم
و کلی با هم شبا فوتبال بازی می کنیدددددددددد اینقدر بلدی که منو نگاه می کنی می گی داریم فوتبال بازی می کنیم تو دوست نداری ؟
منم می گم نه دوست ندارم بعد هم می گی بابا بیا بسکتبال بازی کنیم ...شبهایی که هم فوتبال داره با صادق مثل دو تا مرد می شینید و با هم نگاه می کنید و اینقدر از بابا سوال می کنی که کلافه میشه اونم حساس داره بازی رو نگاه می کنه تو هم دایم سوال می کنی ...........
خلاصه روزمرگی شده و همینا که یادم می یاد را برات گفتم
از همه دوستان خوبم ممنون فعلا این پست بدون عکس هست تا بعد در پست بعد ایشاله بهتر و کاملتر بشه ...
التماس دعا